هوش مصنوعی: این شعر از محتشم کاشانی، بیانگر حالات عاشقانه و دل‌باختگی است. شاعر از بی‌اختیاری دل در مقابل معشوق، تغافل و ناز او، و ناتوانی در کنترل احساساتش سخن می‌گوید. همچنین، به مفاهیمی مانند مرگ (اجل)، مستی عشق، و رازداری اشاره دارد. در نهایت، شاعر از فریاد کشیدن و ناله‌های عاشقانه می‌گوید که کسی به آن گوش نمی‌دهد.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مضامین عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند مرگ و مستی عشق نیاز به بلوغ فکری دارند.

غزل شمارهٔ ۱۱۳

با بد آموزت مگر قانون الفت ساز نیست
که امشب تیر تغافل در کمان ناز نیست

مرغ دل کامد به سویت چون کنم ضبطش که هیچ
رشته‌ای برپای این گنجشک نوپرواز نیست

ای اجل چندان که خواهی کامرانی کن که هست
دشت پر صید و خطا در شست صیدانداز نیست

کرده از بی‌اختیاریهای مستی امشبم
مخزن رازی که خود هم محرم آن راز نیست

بس که دل گم گشته در نخجیرگاه دلبران
نیست گنجشکی که رد چنگال صد شهباز نیست

عشوه می‌خواهد به آن بزمم کشاند مو کشان
ناز می‌گوید مرو زحمت مکش در باز نیست

محتشم فریاد میکن تا به تن آرد که هست
داد زن چندان که گوش کس برین آواز نیست
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۱۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۱۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.