هوش مصنوعی: این شعر بیانگر غم و اندوه عمیق شاعر است که به دلیل دلتنگی و تنگ‌دلی، در دنیا جای نمی‌گیرد. شاعر از درد عشق و رنج‌های روحی خود می‌گوید و اشاره می‌کند که حتی طبیبان نیز قادر به درمان زخم‌های او نیستند. همچنین، او از رازهایی سخن می‌گوید که در ظرف انسان‌ها نمی‌گنجد و به زیبایی و جمال معشوق اشاره می‌کند که در چشم دیگران قابل درک نیست.
رده سنی: 18+ متن دارای مضامین عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند درد عشق و رنج‌های روحی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین و نامفهوم باشد.

غزل شمارهٔ ۱۶۶

دلی دارم که از تنگی درو جز غم نمی‌گنجد
غمی دارم ز دلتنگی که در عالم نمی‌گنجد

چو گرد آید جهانی غم به دل گنجد سریست این
که در جائی به این تنگی متاع کم نمی‌گنجد

طبیبا چون شکاف سینه پر گشت از خدنگ او
مکش زحمت که در زخمی چنین مرهم نمی‌گنجد

سپرد امشب ز اسرار خود آن شاه پریرویان
به من حرفی که در ظرف بنی‌آدم نمی‌گنجد

تو ای غیر این زمان چون در میان ما و یار ما
به این نامحرمی گنجی که محرم هم نمی‌گنجد

مکن بر محتشم عرض متاعی جز جمال خود
که در چشم گدایان تو ملک جم نمی‌گنجد
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۶۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۶۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.