هوش مصنوعی: این متن شعری است که از درد عشق، ظلم و بیدادی، ترس از مرگ و خصومت‌ها سخن می‌گوید. شاعر از عشق سوزان خود می‌نویسد و از ترس آتشین شدن قلمش می‌هراسد. همچنین، او از ظلم حاکمان و طبیبانی که به جای درمان، دشمنی می‌کنند، شکایت دارد. در پایان، شاعر به عشق و همدلی در بزم عشق اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی، اجتماعی و انتقادی است که درک آن به بلوغ فکری و تجربه زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی مضامین مانند مرگ، ظلم و خصومت ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین یا نامفهوم باشد.

غزل شمارهٔ ۱۸۹

اجل خواهم مزاج خوی آن بیدادگر گیرد
بود خار وجودم از ره او زود برگیرد

به جانان می‌نویسم شرح سوز خویش و می‌ترسم
کز آتشناکی مصمون زبان خامه درگیرد

بس است ای فتنه آن سر فتنه بهر کشتن مردم
به جلاد اجل گو تا پی کار دگر گیرد

طبیبم نیز رویش دید و خصمم گشت می‌ترسم
که بر مرگم رگ جان بعد ازین خصمانه‌تر گیرد

چو آمیزد حیا با آه آتشبار من شبها
به جای سبزه و شبنم جهان را در سپر گیرد

اگر فصاد بگشاید بیمار عشقت را
ز خون گرمش آتش از زبان نیشتر گیرد

به چشم کم مبین ملک جنون را کاندرین کشور
گدا باشد که باج از خسروان بحر و برگیرد

نماند بر زمین جنبنده از بیداد گوناگون
اگر یک لحظه گردون خوی آن بیدادگر گیرد

اگر همرنگ مائی محتشم در بزم عشق او
ز جان برگیرد دل تا صحبت ما و تو درگیرد
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۸۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۹۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.