هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از حافظ، به موضوعاتی مانند عشق، رسوایی، ناپایداری دنیا، و رهایی از تعلقات می‌پردازد. شاعر از عشق و درد آن سخن می‌گوید، از رسوایی‌اش در آتش عشق یاد می‌کند، و از ناپایداری دنیا و ضرورت رها شدن از تعلقات می‌نالد. همچنین، اشاره‌ای به مبارزه با مدعیان و جفاهای عشق دارد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات فلسفی و انتزاعی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

غزل شمارهٔ ۲۴۹

بر هر دلی که بند نهاد از نگاه خود
بردش به بند خانهٔ زلف سیاه خود

از راه نارسیده شهنشاه عشق او
عالم به باد داده ز گرد سپاه خود

گردید عام نشاء عشق آن چنانکه یافت
آثار آن چرنده در آب و گیاه خود

زان همنشین ستاره که می‌تابد از زمین
شرمنده است چرخ ز خورشید و ماه خود

زان شد بلند آتش رسوائیم که دوش
نوعی ندیدمش که کنم ضبط آه خود

یک شهر شد به باد دو روزی خدای را
خالی کن از نظار گیان جلوه‌گاه خود

خوش آن که خود بکشتم آئینی و بعد قتل
نسبت کنی به مدعی من گناه خود

ذوق مرا پیاپی اگر از جفای خویش
هم خود شوی ز جانب من عذرخواه خود

خواهی که دامنت رهد از چنگ محتشم
بردار زود خار وجودش ز راه خود
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۴۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۵۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.