هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از محتشم کاشانی، به توصیف عشق و شیفتگی شاعر به معشوق می‌پردازد. شاعر از دلدادگی، فراق و بی‌قراری خود سخن می‌گوید و معشوق را به تصویر می‌کشد که با غرور و سرمستی از کنارش می‌گذرد. همچنین، اشاراتی به مفاهیم عرفانی مانند رهایی از تعلقات دنیوی و عشق الهی وجود دارد.
رده سنی: 16+ متن شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۲۵۳

دست به دست همچو گل آن بت مست می‌رود
گر ز پیش نمی‌روم کار ز دست می‌رود

من به رهش چو بی‌دلان رفته ز دست و آن پری
دست به دوش دیگران سر خوش و مست می‌رود

دل به اراده می‌دهد جان به کمند زلف او
ماهی خون گرفته خود جانب شست می‌رود

من به خیال قامتت می‌روم از جهان برون
شیخ به فکر طوبی از همت پست می‌رود

بار چو بستم از درت مانع رفتنم مشو
زان که مسافر از وطن بار چو بست می‌رود

خانه‌پرست از ریا رفت و به کعبه کرد جا
کعبهٔ ماست هر کجا باده‌پرست می‌رود

گیسوی حور اگر بود دام فسون ز قید آن
مرغ که جست می‌پرد صید که رست میرود

کلک زبان محتشم در صفت تو ای صنم
هر سخنی که زد رقم دست به دست می‌رود
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۵۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۵۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.