هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از درد عشق و فراق مینالد و از رنجهای عاشقی سخن میگوید. او از یار بیوفا شکایت دارد و از سوختن در آتش عشق و اشکهای خونین میگوید. همچنین، از اندوه و غمهایش سخن میگوید و از این که شعرش در میان ناشاعران گم شده، احساس شرم میکند.
رده سنی:
15+
مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعارههای پیچیده ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد. همچنین، موضوعات غمگین و عاشقانهی مطرح شده بیشتر مناسب سنین نوجوانی و بزرگسالی است.
غزل شمارهٔ ۲۹۱
تا شده ای گل به تو اغیار یار
در دلم افزون شده صد خار خار
ای بت چین جانی و جسم بتان
پیش تو بیجان شده دیوار وار
زلف تو تاری به من اول نمود
روز من آخر شد از آن تار تار
سوخت تن از سوز تو ای دل بر او
رشحهای از دیدهٔ خون بار بار
تا بکی ای گلشن خوبی بود
بلبل تو از غم گلزار زار
سرمه راحت مکش ای دل به چشم
دیدهٔ پرآب از غم دلدار دار
محتشم از شرکت ناشاعران
دارم از اندیشهٔ اشعار عار
در دلم افزون شده صد خار خار
ای بت چین جانی و جسم بتان
پیش تو بیجان شده دیوار وار
زلف تو تاری به من اول نمود
روز من آخر شد از آن تار تار
سوخت تن از سوز تو ای دل بر او
رشحهای از دیدهٔ خون بار بار
تا بکی ای گلشن خوبی بود
بلبل تو از غم گلزار زار
سرمه راحت مکش ای دل به چشم
دیدهٔ پرآب از غم دلدار دار
محتشم از شرکت ناشاعران
دارم از اندیشهٔ اشعار عار
وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۹۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۹۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.