هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق عمیق و پایدار خود به معشوق سخن می‌گوید، با وجود رنج‌ها و آزارهایی که از او دیده، هنوز به او وفادار است. او از اشک‌های الماس‌گونه‌اش می‌گوید و این که همچنان بذر مهر معشوق را در سینه می‌کارد. شاعر تأکید می‌کند که غم و عشق او هرگز از او دور نمی‌شوند و مانند آشنایی هستند که بیگانه نخواهند شد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، پرداختن به موضوع رنج و غم نیاز به سطحی از بلوغ عاطفی دارد.

غزل شمارهٔ ۳۰۱

عشق کهن به کوی تو می‌آردم هنوز
واندر صف سگان تو می‌داردم هنوز

با آن که برده ترک توام حدت از سرشک
الماس ریزه از مژه می‌باردم هنوز

زو دست قطع اشگ که دهقان روزگار
درسینه تخم مهر تو می‌کاردم هنوز

آزرد جانم از تو ز آزارهای پیش
جان سازمش نثار گر آزاردم هنوز

غم که دور از من دیوانه نگردد هرگز
آشنائیست که بیگانه نگردد هرگز
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۰۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۰۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.