هوش مصنوعی: این شعر از حافظ، با استفاده از استعاره‌های شطرنج، به بیان عشق و رابطه‌ی عاشق و معشوق می‌پردازد. شاعر خود را در موقعیت پیاده‌ای می‌بیند که در برابر معشوق (شاه) ناتوان است و از عشق و بازی سرنوشت سخن می‌گوید. او از غرور و دوری معشوق شکایت دارد و عشق را بازی‌ای توصیف می‌کند که در آن گریز از شکست ممکن نیست.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کهن فارسی نیاز دارد. همچنین، برخی استعاره‌ها ممکن است برای خوانندگان جوانتر پیچیده باشد.

غزل شمارهٔ ۳۰۰

شطرنج صحبت من و آن مایهٔ سرور
با آن که قایم است ز من می‌برد به زور

کارم درین بساط به شاهی فتاده است
کز اسب کین پیاده نمی‌گردد از غرور

چندم به بزم خود نگذاری چه میشود
گر بر بساط شاه کند به یدقی عبور

نزدیک شد فرارم ازین عرصه کز قیاس
در بازی تو ماتی خود دیده‌ام ز دور

نقد درست جان بنه ای دل به داد عشق
کان نقد در قلیل و کثیر است بی‌کسور

زان انقلاب کن حذر اندر بساط عشق
کانجا گریز شاه ز بیدق شود ضرور

میرم برای آن که ز چشم مشعبدش
شطرنج غائبانه توان باخت در حضور

بیش از محل پیاده به فرزین شود به دل
چون عشق را کمال برون آرد از قصور

تا محتشم بر اسب فصاحت نهاد زین
افکند در بساط سوار و پیاده شور
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۹۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۰۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.