هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و دل‌تنگی‌های ناشی از آن سخن می‌گوید. او از آشفتگی‌های روحی خود به دلیل رفتار معشوق و دوری از او می‌نالد و از خنده‌های پنهان معشوق و ناامیدی‌های خود یاد می‌کند. در نهایت، شاعر از محتشم می‌خواهد که حالش را به معشوق برساند و تأکید می‌کند که لب‌هایش تشنهٔ بوسه‌های معشوق هستند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عاشقانه و احساسات عمیق است که ممکن است برای مخاطبان زیر 16 سال قابل درک یا مناسب نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات شعری ممکن است برای گروه‌های سنی پایین‌تر چالش‌برانگیز باشد.

غزل شمارهٔ ۳۲۴

باز آشفته‌ام از خوی تو چندان که مپرس
تابها دارم از آن زلف پریشان که مپرس

از بتان حال دل گمشده می‌پرسیدم
خنده‌ای کرد نهان آن گل خندان که مپرس

در تب عشق به جان کندن هجران شده‌ام
ناامید آن قدر از پرسش جانان که مپرس

محتشم پرسد اگر حال من آن سرو بگو
هست لب تشنه پابوس تو چندان که مپرس
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۲۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۲۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.