هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عارفانه از زبان عاشقی بیان میشود که با وجود رنجهای فراوان، همچنان تسلیم عشق معشوق است. او از درد فراق، جور معشوق و رقیبان میگوید، اما در نهایت عشق و وفاداری خود را اعلام میکند. تصاویر شعری مانند شمشیر و کفن، سجده به محراب ابرو، و خال هندو نشاندهندهی عمق احساسات شاعر است.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین استفاده از استعارههای پیچیده و مضامین عرفانی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.
غزل شمارهٔ ۳۴۶
مباش ای مدعی خوش دل که از من رنجه شد خویش
که شمشیر و کفن در گردن اینک میروم سویش
هلالآسا اگر ساید سرم بر آسمان شاید
که باز از سر گرفتم سجدهٔ محراب ابرویش
ز بس کز انفعالم مانده سر در پیش چون نرگس
درین فکرم که چون خواهم فکندن چشم بر رویش
امان میخواهم از کثرت که گویم یک سخن با او
زبانم تا به سحر غمزه بندد چشم جادویش
من گمراه عشق و محنت او تازه اسلامم
به جرم توبهام شاید نسوزد آتش خویش
کند بختم ز شادی صد مبارکباد اگر از نو
نهد داغ غلامی بر جبینم خال هندویش
رقیبا آن که از رشگ تو با غم بود هم زانو
همین دم تکیهگاه یار خواهد بود بازویش
به این سگان ای مدعی زان در مسافر شو
که دیگر شد مجاور بر سر کوی سگ کویش
دو روزی گر ز هجرم غنچهسان دلتنگ کرد آن گل
ز پیوند قدیمی باز کردم جا به پهلویش
نهد گر دست جورش از تطاول اره بر فرقم
دگر دست تعلق نگسلم چون شانه از مویش
عجب گر بشنوی بوی صلاح از محتشم دیگر
که بست و محکمست این بار دل در جعد گیسویش
که شمشیر و کفن در گردن اینک میروم سویش
هلالآسا اگر ساید سرم بر آسمان شاید
که باز از سر گرفتم سجدهٔ محراب ابرویش
ز بس کز انفعالم مانده سر در پیش چون نرگس
درین فکرم که چون خواهم فکندن چشم بر رویش
امان میخواهم از کثرت که گویم یک سخن با او
زبانم تا به سحر غمزه بندد چشم جادویش
من گمراه عشق و محنت او تازه اسلامم
به جرم توبهام شاید نسوزد آتش خویش
کند بختم ز شادی صد مبارکباد اگر از نو
نهد داغ غلامی بر جبینم خال هندویش
رقیبا آن که از رشگ تو با غم بود هم زانو
همین دم تکیهگاه یار خواهد بود بازویش
به این سگان ای مدعی زان در مسافر شو
که دیگر شد مجاور بر سر کوی سگ کویش
دو روزی گر ز هجرم غنچهسان دلتنگ کرد آن گل
ز پیوند قدیمی باز کردم جا به پهلویش
نهد گر دست جورش از تطاول اره بر فرقم
دگر دست تعلق نگسلم چون شانه از مویش
عجب گر بشنوی بوی صلاح از محتشم دیگر
که بست و محکمست این بار دل در جعد گیسویش
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۴۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۴۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.