هوش مصنوعی: متن بیانگر درد و رنج عاشقی است که از فراق و ناکامی رنج می‌برد و آرزوی مرگ می‌کند تا از این دردها رها شود. شاعر از عشق نافرجام، رنج‌های روحی و جسمی، و احساس اسارت در قفس هستی سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن حاوی مضامین عمیق عاطفی مانند درد فراق، تمایل به مرگ و رنج‌های روحی است که ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال نامناسب یا سنگین باشد. درک این مفاهیم نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد.

غزل شمارهٔ ۳۴۷

کاش مرگم سازد امشب از فغان کردن خلاص
تا سگش از درد سر آسوده گردد من خلاص

شد گرفتاری ز حد بیرون اجل کو تا شود
من ز دل فارغ دل از جان رسته جان از تن خلاص

داشتم در صید گاه صد زخم از بتان
در نخستین ضربتم کرد آن شکارافکن خلاص

سوختم ز آهی که هست اندر دلم از تیر خویش
روزنی کن تا شوم از دود این گلخن خلاص

بی تو از هستی به جام مرغ روحم را بخوان
از قفس تا گردد آن فرقت کش گلشن خلاص

محتشم در عاشقی بدنام شد پاکش بسوز
تا شوی از ننگ آن رسوای تر دامن خلاص
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۴۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۴۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.