هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر از دل‌های عاشق و بی‌تاب سخن می‌گوید. او از طپش دل، هجوم احساسات، تسخیر دل توسط عشق، و ناتوانی در حفظ جان در برابر این عشق شدید می‌سراید. همچنین، از قدرت عشق و تأثیر آن بر روح و جسم انسان صحبت می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی احساسی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و زبان ادبی ممکن است برای خوانندگان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۳۸۴

رسید باز طپاننده کبوتر دل
سبک کنندهٔ تمکین ز صبر لنگر دل

خرد کجاست که دارد لوای صبر نگاه
که شد عیان علم پادشاه کشور دل

رسید شاه سواری که در حوالی او
به جنبش است زمین از هجوم لشگر دل

چو سنگ خورد نهانی تنم به لرزه فتاد
ز دیدنش چو طپیدن گرفت پیکر دل

پی نشاط فرو کوفتند نوبت غم
چو ملک عشق به یکبار شد مسخر دل

ازو چه ره طلبیم بهر حفظ جان کردن
که جان فریفتهٔ اوست صد برابر دل

ز جان محتشم آواز الامان برخاست
کشید خسرو غم چون سپاه بر در دل
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۸۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۸۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.