هوش مصنوعی: شاعر در این متن از احساسات خود درباره یارش می‌گوید. او از اینکه دیگران یارش را به صلح دعوت می‌کنند ناراحت است، زیرا احساس می‌کند یارش از نظرها افتاده است. شاعر از بدگمانی‌های یارش شکایت دارد و می‌گوید حتی اگر یارش به او لطف پنهان کند، باز هم می‌ترسد که اگر حقیقت را بگوید، یارش از او دور شود. او همچنین از تغییر رفتار یارش در بزم‌ها و ناتوانی خود در بیان خواسته‌هایش در خلوت می‌گوید. شاعر از اینکه یارش حال او را از دیگران می‌پرسد ناراحت است، زیرا این پرسش‌ها باعث افزایش آزارش می‌شود. در نهایت، او از ندیدن محتشم و ناتوانی در برقراری ارتباط با یارش به دلیل خجالت می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عاطفی پیچیده و احساسات عمیق است که درک آن‌ها برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از زبان و اصطلاحات شعر کلاسیک فارسی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

غزل شمارهٔ ۴۱۷

به صلح یار در هر انجمن می‌خواند اغیارم
فتد تا در نظرها کز نظر افتاده یارم

نخواهم عذر او صد لطف پنهان گر کند با من
که ترسم بس کند گر از یک گویم خبر دارم

به من چندان گناه از بدگمانی می‌کند نسبت
که منهم در گمان افتاده پندارم گنه کارم

به بزمش چو نروم تغییر در صحبت کند چندان
که گردد در زمان ببر و نشد زان بزم ناچارم

چو در خلوت روم سویش پی دریوزه کامی
زبان عرض حاجت بندد از تعظیم بسیارم

گرم آزرده بیند پرسد از اغیار حالم را
که آزاری در زان پرسش افزاید بر آزارم

نبینم محتشم تا سوی وی ز اکرام پی در پی
ز پشت پای خجلت دیده نگذارد که بردارم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۱۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۱۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.