هوش مصنوعی: شاعر در این متن عاشقانه، از عشق و ستایش معشوق سخن می‌گوید. او با استفاده از تصاویر زیبا مانند آفتاب و ماه، زیبایی معشوق را توصیف می‌کند و از دردهای عشق و دل‌باختگی می‌گوید. همچنین، به مفاهیمی مانند رهیابی، گناه، و پادشاهی اشاره می‌کند که همه در خدمت بیان احساسات عاشقانه هستند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد. همچنین، برخی از اشارات مانند 'گناه' و 'داغ‌های دل' نیاز به درک بالاتری از احساسات و تجربیات زندگی دارند.

غزل شمارهٔ ۴۳۱

به فنا بنده رهی می‌دانم
ره به آرام‌گهی می‌دانم

سیهم روی اگر جز رخ تو
آفتابی و مهی می‌دانم

دارد آن بت مژه چندان که درو
هر نگه را گنهی می‌دانم

نگهی کرد و به من فهمانید
که ازین به نگهی می‌دانم

گر ره صومعه را گم کردم
به خرابات رهی می‌دانم

داغهای دل خود را هر یک
سکه پادشهی می‌دانم

محتشم سایهٔ آن یکه سوار
من فزون از سپهی می‌دانم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۳۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۳۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.