هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر احساسات عمیق خود را نسبت به معشوق بیان می‌کند. او از عشق شدید، اشتیاق، و درد دوری سخن می‌گوید و با استفاده از تصاویر زیبا مانند ماه، سرو، و گل، زیبایی و جذابیت معشوق را توصیف می‌کند. شاعر همچنین از بی‌قراری و آشوب درونی خود می‌گوید و اینکه چگونه وجود معشوق او را تحت تأثیر قرار داده است.
رده سنی: 16+ متن حاوی مفاهیم عاشقانه عمیق و احساسات پیچیده است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات به سطحی از بلوغ فکری نیاز دارند تا به درستی درک شوند.

غزل شمارهٔ ۴۳۸

دل خود را هنوز اندر تمنای تو می‌بینم
که میمیرم چو ماهی را به سیمای تو می‌بینم

نسیم آشنائی لرزه می‌اندازدم بر تن
چو سروی را به لطف قد رعنای تو می‌بینم

به شکلت دیده‌ام شوخی و خواهد کشتنم گویا
که در وی نشاء عاشق کشیهای تو می‌بینم

ثبات عشق دیرین بین که دارم چشم برغیری
ولی دل را پر از آشوب و غوغای تو می‌بینم

به خونم کرد چابک دست دیگر دست خود رنگین
سر خود را ولی افتاده در پای تو می‌بینم

گل اندامی دگر افکنده در دامم ولی خود را
اسیر اندر خم زلف سمن سای تو می‌بینم

برآتش میزنی هردم ز جائی محتشم خود را
که دیداست آن چه من از طبع خود رای تو می‌بینم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۳۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۳۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.