هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از عشق شدید و فداکاری سخن می‌گوید. شاعر از عشق به معشوقی آتشین‌روی می‌گوید که او را به‌کلی تسخیر کرده است. معشوق با وجود توجه به دیگران، جلوه‌ای ویژه برای شاعر دارد. شاعر از شوخی‌ها و نگاه‌های بی‌باک معشوق می‌ترسد و خود را اسیر عشقی پاک می‌داند. او از فداکاری‌های خود در راه عشق و کم‌مهری‌های معشوق سخن می‌گوید و در نهایت، از رسوایی ناشی از این عشق پرده برمی‌دارد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی، استفاده از استعاره‌های پیچیده و نیاز به درک ادبی برای درک کامل معانی، این شعر را برای مخاطبان نوجوان و بزرگسال مناسب می‌سازد.

غزل شمارهٔ ۵۱۰

دوش چون دیدم نهان در روی آتشناک او
یافت کز جان عاشقم من سگ ادراک او

امشب اندر سیر با او جمله مخصوصند لیک
جلوهٔ مخصوص منست از قامت چالاک او

صد سر اندر راخ جولانش به خاک افتاده لیک
چشم دارد بر سر من حلقهٔ فتراک او

ترسم از شوخی هم امروزم کند رسوا که هیچ
باکی از مرد ندارد غمزهٔ بی‌باک او

بخت کوس مقبلی زد کز قضا شد نامزد
همچو من آلوده دامانی به عشق پاک او

کوه‌کن را می‌کند از شکوهٔ شیرین خموش
در وفا اسراف من در مرحمت امساک او

جان که می‌لرزید دایم بر سر جسم ضعیف
برق عشق آتش زد اکنون در خس و خاشاک او

آن که بر وی ناگذشته ریختی خونش به خاک
بگذرد از خون خود گر بگذری بر خاک او

محتشم رسوا شد از عشق و سری بیرون نکرد
رشتهٔ تدبیر از پیراهن صد چاک او
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۰۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۱۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.