هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از زبان شاعری است که در بازی عشق و محبت، خود را باخته و اسیر چشمان معشوق شده است. او از فریب‌های معشوق و بازی‌های عشق شکایت دارد، اما در عین حال، تسلیم این عشق شده و از آن لذت می‌برد. شاعر از هجران و دوری معشوق نیز رنج می‌برد و آرزوی وصال دارد.
رده سنی: 16+ متن شامل مفاهیم عاشقانه پیچیده، بازی‌های عشقی و احساسات عمیق است که درک آن‌ها برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و استعاره‌های به کار رفته نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه برای درک کامل دارند.

غزل شمارهٔ ۵۳۰

ای نرد حسن باخته با آفتاب و ماه
بر پاکبازی توزمین و زمان گواه

من کز بتان فریب نخوردم به صد فسون
صد بازی از دو چشم تو خوردم به یک نگاه

در نرد همتم کنی آن لحظه امتحان
کافتد ز عشق کار به ترک سر و کلاه

نقش مراد نرد محبت که وصل توست
خوش بودی ار نشستی از اقبال گاه گاه

دل می‌رود ز دست بگویند کان حریف
دارد دمی ز بازی ما دست خود نگاه

هرچند عقل بیش حذر کرد بیش خورد
بازی ز مهره بازی آن نرگس سیاه

دیوم ز ره نبرد و پریچهر کودکی
هر دم به بازی دگرم می‌برد ز راه

غالب حریفی از همه رو داده بازیم
در نرد دوستی که مساویست کوه و کاه

تا چند محتشم بود ای شاه محتشم
در حبس ششدر غم هجر تو بی‌گناه
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۲۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۳۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.