هوش مصنوعی: این متن شعری از حافظ است که در آن شاعر از عشق، زیبایی، و مسائل عرفانی سخن می‌گوید. او از عشق به معشوق، زیبایی چهره‌ی او، و تأثیرات این عشق بر روح و روان خود صحبت می‌کند. همچنین، شاعر به مفاهیمی مانند عرفان، خرابات، و مسجد اشاره می‌کند و از سرنوشت و تقدیر نیز سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عشقی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند خرابات و مسجد نیاز به دانش پیش‌زمینه‌ای دارد که معمولاً در سنین بالاتر کسب می‌شود.

غزل شمارهٔ ۱۱۱

عکس روی تو چو در آینه جام افتاد
عارف از خنده ی می در طمع خام افتاد

حسن روی تو به یک جلوه که در آینه کرد
این همه نقش در آیینه ی اوهام افتاد

این همه عکس می و نقش نگارین که نمود
یک فروغ رخ ساقیست که در جام افتاد

غیرت عشق زبان همه خاصان ببرید
کز کجا سر غمش در دهن عام افتاد

من ز مسجد به خرابات نه خود افتادم
اینم از عهد ازل حاصل فرجام افتاد

چه کند کز پی دوران نرود چون پرگار
هر که در دایره ی گردش ایام افتاد

در خم زلف تو آویخت دل از چاه زنخ
آه کز چاه برون آمد و در دام افتاد

آن شد ای خواجه که در صومعه بازم بینی
کار ما با رخ ساقی و لب جام افتاد

زیر شمشیر غمش رقص کنان باید رفت
کان که شد کشته ی او نیک سرانجام افتاد

هر دمش با من دلسوخته لطفی دگر است
این گدا بین که چه شایسته ی انعام افتاد

صوفیان جمله حریفند و نظرباز ولی
زین میان حافظ دل سوخته بدنام افتاد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۱۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۱۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.