هوش مصنوعی: شاعر در این متن از احساس گم‌گشتگی و جست‌وجوی معنوی خود سخن می‌گوید. او به نمادهای دینی و عرفانی مانند موسی، ایوب، و خلیل اشاره می‌کند تا درد فراق و بی‌قراری خود را بیان کند. همچنین، از گم‌کردن راه حق در پی طغیان و غرور ابراز تأسف می‌کند و در نهایت، با خطاب به «بهائی»، عشق و عبادت را مسیر نجات می‌داند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و دینی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با نمادهای ادبی و مذهبی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۱۷

پای امیدم، بیابان طلب گم کرده‌ای
شوق موسایم، سر کوی ادب، گم کرده‌ای

باد گلزار خلیلم، شعله دارم در بغل
نالهٔ ایوب دردم، راه لب گم کرده‌ای

می‌کند زلفت منادی بر در دلها که من
گوهر خورشید در دامان شب گم کرده‌ای

گوهر یکتای بحر دودمان دانشم
لیکن از ننگ سرافرازی، لقب گم کرده‌ای

ای بهائی! تا که گشتم ساکن صحرای عشق
در ره طاعت، سر راه طلب گم کرده‌ای
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.