هوش مصنوعی:
این شعر به زیبایی و تأثیر چهره معشوق بر طبیعت و دل عاشق میپردازد. شاعر از تأثیر نگاه معشوق بر باغ و شهر سخن میگوید و درد عشق را با تصاویری مانند زردی رخ بیمار و سیاهی کلاغ مقایسه میکند. همچنین، عشق را عامل جنون و دیوانگی میداند و از نیاز دل به نور و زندگی مانند شمع و چراغ سخن میگوید.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مضامین عاشقانه عمیق و استعارههای پیچیده است که درک آنها به بلوغ فکری و تجربه بیشتری نیاز دارد. همچنین، برخی از تصاویر مانند درد عشق و جنون ممکن است برای مخاطبان جوانتر نامناسب باشد.
غزل شمارهٔ ۴
ای رفته رونق از گل روی تو باغ را
نزهت نبوده بیرخ تو باغ و راغ را
هر سال شهر را ز رخت در چهار فصل
آن زیب و زینت است کز اشکوفه باغ را
در کار عشق تو دل دیوانه را خرد
ز آن سان زیان کند که جنون مر دماغ را
زردی درد بر رخ بیمار عشق تو
اصلی است آنچنان که سیاهی کلاغ را
دل را برای روشنی و زندگی، غمت
چون شمع را فتیل و چو روغن چراغ را
اول قدم ز عشق فراغت بود ز خود
مزد هزار شغل دهند این فراغ را
از وصل تو نصیب برد سیف اگر دهند
طوق کبوتر و پر طاوس زاغ را
نزهت نبوده بیرخ تو باغ و راغ را
هر سال شهر را ز رخت در چهار فصل
آن زیب و زینت است کز اشکوفه باغ را
در کار عشق تو دل دیوانه را خرد
ز آن سان زیان کند که جنون مر دماغ را
زردی درد بر رخ بیمار عشق تو
اصلی است آنچنان که سیاهی کلاغ را
دل را برای روشنی و زندگی، غمت
چون شمع را فتیل و چو روغن چراغ را
اول قدم ز عشق فراغت بود ز خود
مزد هزار شغل دهند این فراغ را
از وصل تو نصیب برد سیف اگر دهند
طوق کبوتر و پر طاوس زاغ را
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.