هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه که با استعاره‌های زیبا و تصاویر شاعرانه همراه است، به بیان احساسات عمیق عاشق نسبت به معشوق می‌پردازد. شاعر از عشق و دلدادگی خود سخن می‌گوید، از درد هجران می‌نالد و از زیبایی‌های معشوق تمجید می‌کند. او همچنین به تأثیرات این عشق بر زندگی خود و حتی دین و ایمانش اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مضامین عاشقانه عمیق و استعاره‌های پیچیده است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و عاطفی نیاز دارد. همچنین، برخی از ابیات ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامفهوم یا سنگین باشد.

غزل شمارهٔ ۵

تو را من دوست می‌دارم چو بلبل مر گلستان را
مرا دشمن چرا داری چو کودک مر دبستان را

چو کردم یک نظر در تو دلم شد مهربان بر تو
مسخر گشت بی‌لشکر ولایت چون تو سلطان را

به خوبی خوب رویان را اگر وصفی کند شاعر
تو آن داری به جز خوبی که نتوان وصف کرد آن را

دلم کز رنج راه تو به جانش می‌رسد راحت
چنان خو کرد با دردت که نارد یاد، درمان را

ز همت عاشق رویت بمیرد تشنه در کویت
وگر خود خون او باشد بریزد آب حیوان را

چو بیند روی تو کافر شود اسلام دین او
چو زلف کافرت بیند نماند دین مسلمان را

به عهد حسن تو پیدا نمی‌آیند نیکویان
ز ماه و اختران خورشید خالی کرد میدان را

بسی سلطان و لشکر را هزیمت کرد در یک دم
شکسته دل که همره کرد با خود جان مردان را

اگر چه در خورت نبود غزلهای رهی لیکن
مکن عیبش که کم باشد اصولی قول نادان را

وصالت راست دل لایق که شبها در فراق تو
مددها کرد مسکین دل به خون این چشم گریان را

همی ترسم که روز او سراسر رنگ شب گیرد
از آن باکس نمی‌گویم غم شبهای هجران را

وصال تو به شب کس را میسر چون شود هرگز
که تو چون روز گردانی به روی خود شبستان را

مرا گویی بده صد جان و بوسی از لبم بستان
ندانستم که نزد تو چنین قیمت بود جان را

به جان مهمان لعل تست چون من عاشقی مسکین
از آن لب یک شکر کم کن گرامی‌دار مهمان را

به هجران سیف فرغانی مشو نومید از وصلش
که دایم در عقب باشد بهاری مر زمستان را
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.