هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از سیف فرغانی، بیانگر درد و رنج عشق ناکام است. شاعر با تصاویر زیبا و استعاره‌های غنی، حالات درونی خود را از جمله خشکی جان، اشک‌های بی‌پایان، و سوزش عشق توصیف می‌کند. او از معشوق می‌خواهد که به وصلش روی آورد تا جان خشکش را سیراب کند.
رده سنی: 16+ متن شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و استعاره‌های پیچیده است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی عاطفی نیاز دارد. همچنین، برخی از تصاویر مانند 'ز خون دیده و سوز جگر' ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد.

غزل شمارهٔ ۶۶

مرا که در تن بی‌قوت است جانی خشک
ز عشق دیدهٔ تر دارم و دهانی خشک

تو را به مثل من ای دوست میل چون باشد
که حاصلم همه چشمی تر است و جانی خشک

ز چشم بر رخم از عشق آن دو لالهٔ تر
مدام آب بقم خورده زعفرانی خشک

درو ز سیل بلایی بترس اگر یابی
ز آب دیدهٔ من بر زمین مکانی خشک

اگر لب و دهن من به بوسه تر نکنی
بپرسش من مسکین کم از زبانی خشک؟

بر توانگر و درویش شکر کم گوید
گدا چو از در حاتم رود به نانی خشک

به آب لطف تو نانم چو تر نشد کردم
همای‌وار قناعت به استخوانی خشک

ز خون دیده و سوز جگر چو مرغابی
منم به دام زمانی تر و زمانی خشک

ز سوز عشق رخ زرد و اشک رنگینم
بسان آبی تر دان و ناردانی خشک

سحاب‌وار به اشکی کنم جهانی تر
چو آفتاب به تابی کنم جهانی خشک

ز آه گرمم در چشمهٔ دهان آبی
نماند تا به زبان تر کنم لبانی خشک

مرا به وصل خود ای میوهٔ دل آبی ده
از آنکه بر ندهد هیچ بوستانی خشک

میان زمرهٔ عشاق سیف فرغانی
چو بر کنارهٔ بام است ناودانی خشک
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.