هوش مصنوعی: شاعر در این غزل از عشق و اشتیاق به معشوق سخن می‌گوید. او از دیدن روی معشوق در خواب و گریه‌هایش از فراق می‌گوید. شاعر از تیرهای عشق و رنج‌هایش می‌نالد و از زیبایی‌های معشوق مانند موهایش یاد می‌کند. در پایان، شاعر به عشق پایبند است و از معشوق می‌خواهد که به او توجه کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده ممکن است برای کودکان قابل فهم نباشد.

غزل شمارهٔ ۱۲

دوش به خواب دیده‌ام روی ندیدهٔ تو را
وز مژه آب داده‌ام باغ نچیدهٔ تو را

قطره خون تازه‌ای از تو رسیده بر دلم
به که به دیده جا دهم تازه رسیدهٔ تو را

با دل چون کبوترم انس گرفته چشم تو
رام به خود نموده‌ام باز رمیدهٔ تو را

من که به گوش خویشتن از تو شنیده‌ام سخن
چون شنوم ز دیگران حرف شنیدهٔ تو را

تیر و کمان عشق را هر که ندیده، گو ببین
پشت خمیده مرا، قد کشیدهٔ تو را

قامتم از خمیدگی صورت چنگ شد ولی
چنگ نمی‌توان زدن زلف خمیدهٔ تو را

شام نمی‌شود دگر صبح کسی که هر سحر
زان خم طره بنگرد صبح دمیدهٔ تو را

خسته طرهٔ تو را چاره نکرد لعل تو
مهره نداد خاصیت، مار گزیدهٔ تو را

ای که به عشق او زدی خنده به چاک سینه‌ام
شکر خدا که دوختم جیب دریدهٔ تو را

دست مکش به موی او مات مشو به روی او
تا نکشد به خون دل دامن دیدهٔ تو را

باز فروغی از درت روی طلب کجا برد
زان که کسی نمی‌خرد هیچ خریدهٔ تو را
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.