هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از عشق شدید و دلباختگی شاعر به معشوق سخن می‌گوید. شاعر از زیبایی‌های معشوق مانند موهای عنبرفام و لب شیرین او یاد می‌کند و بیان می‌کند که عشق باعث شده است آرامش خود را از دست بدهد و حتی دین خود را به کفر تبدیل کند. او از روزی که دل به معشوق بسته، ایام خود را پریشان یافته و حتی نام و نشان خود را گم کرده است.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه عمیق و پیچیده است که درک آن برای نوجوانان کم‌سن‌وسال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند تبدیل دین به کفر به دلیل عشق، نیاز به بلوغ فکری برای درک مناسب دارد.

غزل شمارهٔ ۱۴

میفشان جعد عنبر فام خود را
ببین دلهای بی آرام خود را

سپردم جان و بوسیدم دهانت
به هیچ آخر گرفتم کام خود را

به دشنامی توان آلوده کردن
لب شیرین درد آشام خود را

دلم در عهد آن زلف و بناگوش
مبارک دید صبح و شام خود را

در آغاز محبت کشته گشتم
بنازم بخت نیک انجام خود را

زبان از پند من ای خواجه بر بند
که بستم گوش استفهام خود را

ز سودای سر زلف رسایش
بدل کردم به کفر اسلام خود را

من آن روزی که دل بستم به زلفش
پریشان خواستم ایام خود را

به عشق از من مجو نام و نشانی
که گم کردم نشان و نام خود را

فروغی سوختم اما نکردم
ز سر بیرون خیال خام خود را
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.