هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از حافظ، بیانگر عشق و شیفتگی شاعر به معشوق و بی‌اعتنایی به عقل و دنیای مادی است. شاعر از عشق به عنوان تنها مذهب و راه نجات یاد می‌کند و از بخت بد و روزگار تاریک خود شکایت دارد. او به دنبال رسیدن به سعادت از طریق خدمت به معشوق است، اما احساس می‌کند که این راه دشوار و پر از موانع است.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده، و اشاره به مفاهیمی مانند کفر و مذهب ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد.

غزل شمارهٔ ۴۳

تا به مستی نرسد بر لب ساقی لب ما
بر نیاید ز خرابات مغان مطلب ما

عشق پیری است که ساغر زده‌ایم از کف او
عقل طفلی است که دانا شده در مکتب ما

تو به از شرب دمادم نتوانیم نمود
که جز این شیوهٔ شیرین نبود مشرب ما

ملتی نیست به جز کفر محبت ما را
هیچ کیشی نتوان جست به از مطلب ما

یا رب ما اثری در تو ندارد ورنه
لرزه بر عرش فتاد از اثر یا رب ما

کس مبادا به سیه‌روزی ما در ره عشق
که فلک تیره شد از تیرگی کوکب ما

دی سحر داد به ما وعدهٔ دیدار ولی
ترسم از بخت سیه، روز نگردد شب ما

تا نزد عشق به سر خط سعادت ما را
خدمت حضرت معشوق نشد منصب ما

گر ره وادی مقصود فروغی این است
لنگ خواهد شدن اینجا قدم مرکب ما
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.