۳۸۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۵۲

پایه عمر گران‌مایه بر آب است برآب
همه جا شاهد این نکته حباب است ، حباب

باده خور باده به بانک نی و فتوای حکیم
زان که دل درد تو را چاره شراب است، شراب

بر سر کوی خرابات کسی آباد است
که مدام از می دیرینه خراب است، خراب

گر به تیغم نزند محض گناه است، گناه
ور به خونم بکشد عین ثواب است، ثواب

رسم عشاق جگر خسته نیاز است ، نیاز
خوی خوبان ستم پیشه عتاب است ، عتاب

آن که عشق تو نورزید جماد است، جماد
وان که می با تو ننوشید دواب است، دواب

تا تو را اهل نظر هیچ تماشا نکنند
خم به خم زلف تو بر چهره نقاب است، نقاب

در سفالین قدح از شیشه مکن می به درنگ
که مدار فلک سفله شتاب است، شتاب

گر فروغی نرود از سر کویت چه کند
که ملاقات رقیب تو عذاب است، عذاب
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.