هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و زیبایی معشوق سخن می‌گوید و از دل‌بستگی و شیفتگی خود نسبت به او می‌نالد. او از دو عالم و همه چیز گذر کرده و تنها به معشوق می‌اندیشد. توصیفات شاعر از معشوق شامل زیبایی‌های ظاهری مانند زلف و لعل لب اوست و همچنین از تأثیر عمیق این عشق بر جان خود می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن شامل مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن برای سنین پایین‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات به کار رفته نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

غزل شمارهٔ ۸۹

دلم فارغ ز قید کفر و دین است
که مقصودم برون از آن و این است

جدا تا مانده‌ام از آستانش
تو گویی گریه‌ام در آستین است

دو عالم را به یک نظاره دادیم
که سودای نظربازان چنین است

بلای جانن من بالا بلندی است
که بر بالش جای آفرین است

غزالی در کمند آورده بختم
که چین زلف او آشوب چین است

نگاری جسته‌ام زیبا و زیرک
زهی صورت که با معنی قرین است

به لعل او فروشم خاتمی را
که اسم اعظمش نقش نگین است

تماشا کن رخش را تا بدانی
که خورشید از چه خاکسترنشین است

کس کان لعل و عارض دید گفتا
زهی کوثر که در خلدبرین است

کمان ابرو بتی دارم فروغی
که از هر سو بتان را در کمین است
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.