هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از درد دل، عشق، رنج‌های عاشقانه و امید به رحمت و درمان سخن می‌گوید. شاعر از تجربیات عاشقانه خود، دردها و امیدهایش می‌گوید و از زیبایی‌های معشوق و تأثیرات آن بر روح و جان خود یاد می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه و عرفانی عمیق است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۹۴

مرا زمانه در آن آستانه جا داده‌ست
چنین مقام کسی را بگو کجا داده‌ست

خوشم به آه دل خسته خاصه در دل شب
که این معامله را هم به آشنا داده‌ست

تو مست گردش پیمانه‌اش چه می‌دانی
که دور نرگس ساقی به ما چه‌ها داده‌ست

به خون من صنمی پنجه را نگارین ساخت
که کشته را ز لب لعل خون بها داده‌است

چنان ز درد به جان آمدم که از رحمت
طبیب عشق به من مژدهٔ دوا داده‌ست

به تشنه کامی خود خوش دلم که خضر خطش
مرا نوید به سر چشمهٔ بقا داده‌ست

به خون خویش تپیدیم و سخت خرسندیم
که آن دو لعل گواهی به خون ما داده‌ست

خبر نداشت مگر از جراحت دل ما
که زلف مشک فشان بر کف صبا داده‌ست

خراش سینهٔ صاحب‌دلان فزون‌تر شد
تراش خط مگر آن چهره را صفا داده‌ست

کمال حسن به یوسف رسید روز ازل
جمال وجه حسن دولت خدا داده‌ست

مهی نشانده به روز سیه فروغی را
که آفتاب فروزنده را ضیا داده‌ست
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.