هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از فروغی بیانگر عشق عمیق و فداکاری شاعر به معشوق است. شاعر از زیبایی‌ها و جذابیت‌های معشوق سخن می‌گوید و خود را اسیر کمند او می‌داند. همچنین، اشاره‌هایی به مفاهیم عرفانی مانند دل‌سوزی، طلب، و رسیدن به کمال دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی بیشتری نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و کنایه‌های پیچیده ممکن است برای خوانندگان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۹۸

طوطی وظیفه‌خوار لب نوشخند توست
شکر فروش مصر خریدار قند توست

دوزخ کنایتی ز دل سوزناک من
جنت حکایتی ز رخ دل پسند توست

بگسیختم دل از خم گیسوی حور عین
تا حلق من به حلقهٔ مشکین کمند توست

طوبی سر از خجالت خویش افکند به زیر
هر جا حدیث جلوهٔ سرو بلند توست

رخ بر فروز و از نظر بد حذر مکن
زیرا که خان بر سر آتش سپند توست

از بس که در قلمرو خوبی مسلمی
چشم زمانه در پی دفع گزند توست

هر سر سزای عرصهٔ میدان عشق نیست
الا سری که بر سم رعنا سمند توست

گفتی ز شهر بند خیالم به در مرو
بیرون کسی نرفت که در شهر بند توست

داند چگونه جان فروغی به لب رسید
هر کس که در طریق طلب دردمند توست
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.