هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از فروغی بیانگر درد و شور عشق، با تصاویری از آه و شعله، سپاه مژگان، و تیغ عشق است. شاعر از عشق و سودا می‌گوید و از رنج‌های آن سخن می‌راند، اما در عین حال به پناهگاه عشق و مهر اشاره می‌کند. همچنین، اشاره‌ای به بی‌زمانی در مملکت عشق دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد. همچنین، برخی از تصاویر شعری مانند 'تیغ عشق' و 'رنج عاشق' ممکن است برای کودکان مناسب نباشد.

غزل شمارهٔ ۹۷

در سینه دلت مایل هر شعلهٔ آهی است
در سیم سفید تو عجب سنگ سیاهی است

جان از سر میدان تو بیرون نتوان برد
کز صف زده مژگان تو هر گونه سپاهی است

یک باره نشاید ز کسی چشم بپوشی
کاسوده دل از چشم تو گاهی به نگاهی است

فریاد که دل در سر سودای تو ما را
انداخت به راهی که برون از همه راهی است

گر شاهد درد دل عاشق رخ زرد است
در دعوی عشق تو مرا طرفه گواهی است

از خط تو مهر کهنم تازه شد امروز
نازم سر خطت که عجب مهر گیاهی است

چون خون مرا تیغ تو هر لحظه نریزد
کز عشق توام هر نفسی تازه گناهی است

هرگز نکشم منت خورشید فلک را
تا بر سر من سایهٔ کج کرده کلاهی است

در کوی کسی عشق فکنده‌ست به چاهم
کز هر طرفش یوسفی افتاده به چاهی است

اندیشه‌ای از فتنهٔ افلاک ندارد
آن را که ز خاک در می‌خانه پناهی است

گویند فروغی که مه و سال تو چون است
در مملکت عشق نه سالی و نه ماهی است
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.