هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از حافظ، به زیبایی‌های معشوق و رنج‌های عشق اشاره دارد. شاعر از جمال معشوق، بی‌قراری عشق، و امید به وصال سخن می‌گوید و در عین حال، از درد فراق و ناپایداری دنیا شکوه می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه و عرفانی عمیق است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند رنج عشق و ناپایداری دنیا ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد.

غزل شمارهٔ ۱۱۱

تا بر اطراف رخت جعد چلیپایی هست
هر طرف پای نهی سلسله در پایی هست

قتل عشاق تو خالی ز تماشایی نیست
وه که از هر طرفت طرفه تماشایی هست

بعد کشتن تن صد چاک مرا باید سوخت
که هنوز از تو به دل باز تمنایی هست

دی پی تجربه از کوی تو بیرون رفتم
به گمانی که مرا از تو شکیبایی هست

جان شیرین ز غم عشق به تلخی دارم
به امیدی که تو را لعل شکرخایی هست

لب جان بخش تو گر بوسه به جان بفروشد
من سودا زده را هم سر سودایی هست

واعظ از سایهٔ طوبی سخنی می‌گوید
غیر قد تو مگر عالم بالایی هست

من و سودای تو تا دامن صحرا برجاست
من و اندوه تو تا عشق غم افزایی هست

ای که بی‌جرم خوری خون فروغی هر روز
هیچ گویا خبرت نیست که فردایی هست
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۱۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۱۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.