۳۵۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۷۷

مهره توان برد، مار اگر بگذارد
غنچه توان چید، خار اگر بگذارد

با همه حسرت خوشم به گوشهٔ چشمی
چشم بد روزگار اگر بگذارد

کام توان یافتن ز نرگس مستش
یک نفسم هوشیار اگر بگذارد

سر خوشم از دور جام و گردش ساقی
گردش لیل و نهار اگر بگذارد

فصل گل از باده توبه داده مرا شیخ
غیرت باد بهار اگر بگذارد

بوسه توان زد بر آن دهان شکرخند
گریهٔ بی‌اختیار اگر بگذارد

پرده توانم کشید از آن رخ زیبا
کشمکش پرده‌دار اگر بگذارد

بر سر آنم که در کمند نیفتم
بازوی آن شهسوار اگر بگذارد

وانگذارم به هیچ کس دل خود را
غمزه آن دل شکار اگر بگذارد

دست نیابد کسی به خاطر جمعم
زلف پریشان یار اگر بگذارد

هیچ نگردم به گرد عشق فروغی
جلوهٔ حسن نگار اگر بگذارد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۷۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۷۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.