هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که مضامینی مانند عشق، فداکاری، جدایی، درد و رنج، و تسلیم در برابر تقدیر را در بر می‌گیرد. شاعر از عشق و وفا سخن می‌گوید، از دل‌هایی که در راه معشوق فدا می‌شوند، و از تقدیری که گریزناپذیر است. همچنین، اشاره‌هایی به مفاهیم عرفانی مانند بی‌خویشی و تسلیم در برابر اراده الهی دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از ابیات ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد و نیاز به تفسیر داشته باشد.

غزل شمارهٔ ۱۷۸

کسی پا به کوی وفا می‌گذارد
که اول سری زیر پا می‌گذارد

لبی تشنه لب داردم چون سکندر
که منت بر آب بقا می‌گذارد

دلی باید از خویش بیگانه گردد
که رو بر در آشنا می‌گذارد

سری کی شود قابل پای قاتل
که از تیغ رو به قفا می‌گذارد

کسی می‌زند چنگ بر تار مویش
که سر بر سر این هوا می‌گذارد

کجا کام حاصل شود رهروی را
که کام از پی مدعا می‌گذارد

کجا می‌توان بست کار کسی را
که اسباب کامش خدا می‌گذارد

دل آخر ز دست غمش می‌گریزد
مرا در میان بلا می‌گذارد

ز کویش به جای دگر می‌رود دل
ولی هر چه دارد به جا می‌گذارد

دو تا کرده قد مرا نازنینی
که بر چهرهٔ زلف دوتا می‌گذارد

دعای مرا بی اثر خواست ماهی
که تاثیر در هر دعا می‌گذارد

فتاده‌ست کارم به رعنا طبیبی
که هر درد را بی‌دوا می‌گذارد

سزد گر ببوسد لبت را فروغی
که در بزم سلطان ثنا می‌گذارد

عدو بند غازی ملک ناصرالدین
که گردون به حکمش قضا می‌گذارد
وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۷۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۷۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.