هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از حافظ، بیانگر درد و رنج عشق نافرجام و ناامیدی شاعر است. او از بی‌وفایی معشوق شکایت دارد و با تصاویر زیبا و استعاره‌های غنی، احساسات خود را به تصویر می‌کشد. شاعر حتی حاضر است بهشت را فدا کند و در عشق باقی بماند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از ابیات حاوی احساسات شدید و ناامیدی هستند که برای سنین پایین مناسب نیست.

غزل شمارهٔ ۱۹۷

هر که در عشق چو من عاجز مضطر باشد
جای رحم است بر او گر همه کافر باشد

قاتلی خون مرا ریخت که مقتولش را
باز بر سر هوس ضربت دیگر باشد

گر صبا دم زند از مشک ختن عین خطاست
با دماغی که از آن طره معطر باشد

من ندانم که لب از وصف لبش بربندم
سخن قند همان به که مکرر باشد

مشت خاکم ز لحد رقص کنان برخیزد
وعده وصلش اگر در صف محشر باشد

پر کند سیل سرشکم ز میان بنیادش
گر میان من و او سد سکندر باشد

خم آن طرهٔ مشکین و دل مسکینم
مثل شهپر شاهین و کبوتر باشد

واقف از حال پراکنده‌دلان دانی کیست
دل جمعی که در آن جعد معنبر باشد

گر تو در مجلس فردوس نباشی ساقی
می ننوشم اگر از چشمهٔ کوثر باشد

در ره عشق اگر بخت فروغی این است
یار باید که جفاکار و ستمگر باشد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۹۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۹۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.