هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و غزلی از فروغی بیانگر احساسات شاعر نسبت به معشوق است. شاعر با استفاده از تصاویر زیبا و استعاره‌های غنی مانند نیشکر، شمع، و زلف معشوق، عمق عشق و رنج خود را به تصویر می‌کشد. او از فراق و اشتیاق سخن می‌گوید و معشوق را به‌عنوان موجودی بی‌نظیر و جذاب توصیف می‌کند.
رده سنی: 15+ مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند فراق و رنج عشق نیاز به بلوغ ذهنی دارد.

غزل شمارهٔ ۲۴۴

ای خنده تو راهزن کاروان قند
ما نیش عشق خورده و لعل تو نوشخند

برخاست نیشکر که ز قد تو دم زند
از هم جدا جدا شد و ببریده بندبند

مردم سپند بر سر آتش نهند و تو
آتش زدی به عالم از آن خال چون سپند

ماهی ندیده‌ام چو تو در چارسوی حسن
خودرای و خودنما، خودآرای خودپسند

بالا گرفت آه من از شمع قد تو
چون شعله‌ای که از سر آتش شود بلند

من مو به مو جراحت و جعد تو مشک بو
تو سر به سر ملاحت من خسته گزند

چشم از فراق روی تو در گریه تا به کی
دل ز اشتیاق موی تو در مویه تا به چند

عشاق را کشیده‌ای از زلف چین به چین
آفاق را گرفته‌ای از خم به خم کمند

جمعی اسیر آن سر زلفین تاب دار
شهری شهید آن خم ابروی تیغ بند

بیرون نمی‌رود غم لیلی به هیچ روی
عاقل نمی‌شود دل مجنون به هیچ بند

بر آن دو زلف دست فروغی نمی‌رسد
بی همت بلند خداوند هوشمند
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۴۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۴۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.