هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و دیوانگی ناشی از آن سخن می‌گوید. او از عشق به معشوق با چشم‌های کبود و تأثیر عمیق آن بر زندگی خود می‌نویسد. شاعر از رهایی از قید و بندهای دینی و اجتماعی تحت تأثیر عشق سخن می‌گوید و آرزو می‌کند که در آخرین لحظات زندگی نیز در کنار معشوق باشد. او از تأثیر عشق بر روح و روان خود و تغییر نگرشش به زندگی می‌نویسد.
رده سنی: 16+ متن شامل مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند رهایی از قید و بندهای دینی و اجتماعی نیاز به بلوغ فکری دارد.

غزل شمارهٔ ۳۳۶

دیری است که دیوانه آن چشم کبودم
سرمستم از این بادهٔ دیرینه که بودم

از روی فروزندهٔ او پرده فکندم
از کار فروبستهٔ دل عقده گشودم

بینایی من در رخش از گریه فزون شد
چندانکه مرا کاست، غم عشق فزودم

وقتی در دل را به رخم باز نمودند
کز دیر و حرم رو به در دوست نمودم

تا بر سر بازار غمش پای نهادم
نی هم است و نه اندیشهٔ سودم

برهانده مرا عشق هم از دین و هم از کفر
آسوده ز آیین مسلمان و یهودم

ای کاش که بر دامن ناز تو نشنید
آن روز که بر باد رود خاک وجودم

صف های ملائک همه در عالم رشکند
تا شد خم ابروی تو محراب سجودم

فارغ شدم از فکر پراکنده فروغی
تا رنگ ز آیینهٔ دل پاک زدودم
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۳۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۳۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.