هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از عشق نافرجام، درد فراق و وابستگی به معشوق سخن می‌گوید. شاعر از زنجیر عشق، گریه‌های بی‌اثر، وابستگی به ابروی معشوق، وصف زیبایی‌ها و فتنه‌انگیزی خود می‌گوید. همچنین، اشاراتی به مفاهیمی مانند تقدیر، بخت برگشته، و امید به لطف معشوق دارد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر دشوار بوده و نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد. همچنین، برخی از اشارات مانند 'فتنهٔ عالم گیرم' یا 'هفتاد و دو ملت' ممکن است برای سنین پایین نامفهوم باشد.

غزل شمارهٔ ۳۴۶

عشق بگسست چنان سلسله تدبیرم
که سر زلف زره ساز تو شد زنجیرم

خنده زد لعل تو بر گریهٔ شورانگیزم
طعنه زد جزع تو بر نالهٔ بی‌تاثیرم

روزگاری است که پیوسته بدان ابرویم
دیرگاهی است که سر داده بدین شمشیرم

عشق برخاست که من آتش عالم سوزم
حسن بنشست که من فتنهٔ عالم گیرم

یک سر موی من از دوست نبینی خالی
هر کجا خامهٔ نقاش کشد تصویرم

دست من دامن ساقی زدم از بخت جوان
تا نگویند که در باده‌کشی بی‌پیرم

خم زنار من آن زلف چلیپا نشود
تا که هفتاد و دو ملت نکند تکفیرم

به خرابی خوشم امروز که فردا ز کرم
همت پیر خرابات کند تعمیرم

آه اگر خواجهٔ من بنده‌نوازی نکند
که ز سر تابه قدم صاحب صد تقصیرم

بخت برگشته به امداد من از جا برخاست
که ز مژگان تو آمادهٔ چندین تیرم

آهوی چشم کمان دار تو نخجیرم ساخت
من که شیران جهانند کمین نخجیرم

گر فروغی ز دهان قند ببارم نه عجب
که به یاد شکرش طوطی خوش تقریرم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۴۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۴۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.