هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و هجران معشوق خود می‌نالد و درد فراق را توصیف می‌کند. او از سوزش عشق، گریه‌های شبانه، و حسرت دیدار معشوق سخن می‌گوید و بیان می‌کند که تمام وجودش درگیر این عشق است. در نهایت، او عشق را تنها گناه خود می‌داند و امیدوار است که با دیدار معشوق، روزگارش فرخنده شود.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه عمیق و احساسات پیچیده است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های عرفانی و ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

غزل شمارهٔ ۳۵۸

ای کعبهٔ مقصودم، وی قبلهٔ آمالم
مپسند بدین روزم، مگذار بدین حالم

هم سینه به تنگ آمد از نالهٔ شب گیرم
هم دیده به جان آمد از گریهٔ سیالم

در شامگه هجرش بگداخت تن و جانم
در دامگه عشقش بشکست پر و بالم

در حسرت دیدارش طی گشت شب و روزم
در محنت بسیارش بگذشت مه و سالم

از زلف پریشانش در هم شده ایامم
کز صف زده مژگانش وارون شده اقبالم

از شعلهٔ رخسارش می‌سوزم و می‌سازم
وز جلوهٔ رفتارش می‌گریم و می‌نالم

شب نیست که در پایش تا روز به صد زاری
یا جبهه نمی‌سایم یا چهره نمی‌مالم

گر با رخ زیبایش یکشام به صبح آرم
فیروز شود روزم، فرخنده شود فالم

گر زلف و خطش بینی معلوم شود بر تو
هم معنی اوضاعم، هم صورت احوالم

فردا که گنهکاران در پای حساب آیند
جز عشق گناهی نیست در نامهٔ اعمالم

آن روز فروغی من از قتل شوم ایمن
کاو خط امان بخشد زان غمزهٔ قتالم
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۵۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۵۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.