هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از حافظ، بیانگر حالات شاعر در عشق و محبت است. او از مستی و لاله‌زدگی خود در این عشق سخن می‌گوید و از هجران و فراق شکایت دارد. شاعر از محرومی دیدار معشوق و تیرگی بخت خود می‌نالد، اما در عین حال، عشق را همچون مایهٔ حیات خود می‌داند. او از شیوه‌های عاشقانه و نغمه‌های بلبلی سخن می‌گوید و در نهایت، از جنون عشق و جلوه‌گری معشوق در خیال خود یاد می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه، همراه با استفاده از استعاره‌ها و کنایه‌های پیچیده، ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند هجران و محرومی ممکن است برای سنین پایین سنگین باشد.

غزل شمارهٔ ۳۵۹

ای که می‌پرسی ز من کیفیت چشم غزالم
من از این پیمانه مستم، من در این افسانه لالم

گر به خیل او در آیم خسرو فیروز بختم
ور به دام وی درافتم، طایر فرخنده فالم

ساده لوحی بین که خواهم بر سر خاکم نهد پا
آن که همچون خاک ره کرد از تغافل پایمالم

مردم از محرومی دیدار در بزمش به حسرت
تیره‌بختی بین که هجران کشت در عین وصالم

شیوهٔ گل دلستانی، رسم بلبل نغمه‌خوانی
چون بخندد چون نگریم، چون بنالد چون ننالم

با وجود لعل ساقی جرعهٔ کوثر ننوشم
تا نپنداری که من لب تشنهٔ آب زلالم

تا سر سوداییم از تیغ او در پا نیفتد
غالبا صورت نبندد هیچ سودای محالم

مزد خدمت های دیرین، خواجه راند از آستانم
شد کمال بندگی سرمایهٔ چندین ملالم

کی توان منع جوانان کردن از قید محبت
من که پیر سالخوردم صید طفل خردسالم

حالیا کز تیرم افکندی به خون ای سخت بازو
مرهمی باید به زخم رحمتی باید به حالم

از جنون روزی دریدم جامهٔ جان را فروغی
کاین پری رو جلوه‌گر گردید در چشم خیالم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن (رمل مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۵۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۶۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.