هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از حافظ، بیانگر احساسات عمیق عاشقانه و عرفانی است. شاعر از عشق و دل‌باختگی سخن می‌گوید و از رنج‌ها و شادی‌های این راه می‌نالد. او از تسلیم در برابر معشوق و قضا و قدر الهی سخن می‌گوید و در نهایت به نور عشق و معرفت می‌رسد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۳۸۶

تا بدان طرهٔ طرار گرفتار شدیم
داخل حلقه نشینان شب تار شدیم

تا پراکنده آن زلف پریشان گشتیم
هم دل آزردهٔ آن چشم دل آزار شدیم

تا ره شانه بدان زلف دل آویز افتاد
مو به مو با خبر از حال دل زار شدیم

سر به سر جمع شد اسباب پریشانی ما
تا سراسیمهٔ آن طرهٔ طرار شدیم

آن قدر خون دل از دیده به دامان کردیم
که خجالت زده دیده خون بار شدیم

هیچ از آن کعبه مقصود نجستیم نشان
هر چه در راه طلب قافله سالار شدیم

غیر ما در حرم دوست کسی راه نداشت
تا چه کردیم که محروم ز دیدار شدیم

دو جهان سود ز بازار محبت بردیم
به همین مایه که نادیده خریدار شدیم

سر تسلیم نهادیم به زانوی رضا
که به تفسیر قضا فاعل مختار شدیم

به چه رو باده ننوشیم که با پیر مغان
مه در روز ازل بر سر اقرار شدیم

دل بدان مهر فروزنده فروغی دادیم
ما هم از پرتو آن مشرق انوار شدیم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۸۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۸۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.