هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه با تصاویر غنی و استعاره‌های زیبا، عشق و شیفتگی شاعر به معشوق را بیان می‌کند. شاعر خود را بنده‌ای می‌داند که تنها سخن معشوق را می‌شنود و از زیبایی‌های او مانند زلف‌های پیچ‌درپیچ و قامت دلربایش سخن می‌گوید. او حتی طبیعت را در برابر جمال معشوق ناتوان می‌بیند و عشق خود را چنان عمیق توصیف می‌کند که بهبود زخم‌هایش ممکن نیست.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و استعاره‌های پیچیده است که درک آن‌ها ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد. همچنین، برخی از تصاویر و مفاهیم به بلوغ عاطفی نیاز دارند تا به درستی درک شوند.

غزل شمارهٔ ۴۳۳

من بندهٔ آنم که ببوسد دهن تو
وز هر دهنی نشنود الا سخن تو

ترسم به جنون کار کشد اهل خرد را
در سلسلهٔ زلف شکن بر شکن تو

اندیشهٔ مردم همه از شور قیامت
تشویش من از قامت عاشق فکن تو

شاید که شود رنگ به خون دل شیرین
هر تیشه که بر سنگ زند کوه کن تو

بلبل خجل از زمزمهٔ مرغ دل من
گل منفعل از غنچهٔ شاخ چمن تو

هر طایر خوش نغمه که در باغ بهشت است
حسرت کشد از باغ گل و یاسمن تو

از فخر نهد پا به سر یوسف مصری
هر دل که در افتاده به چاه ذقن تو

پیداست که هرگز ننهد روی به بهبود
زخم دل عشاق ز مشک ختن تو

بس جامهٔ طاقت که بر اندام فروغی
گردیده قبا از هوس پیرهن تو
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۳۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۳۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.