۳۵۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۶۱

باز ترک عهد و پیمان کرده بود
کشتن ما بر دل آسان کرده بود

دشمنانم بد همی گفتند و او
گوش با گفتار ایشان کرده بود

زلف مشکینش پریشان گشته بود
بس که خاطرها پریشان کرده بود

تا شنیدم آتشی در من فتاد
آنکه بی ما عزم بستان کرده بود

نالهٔ دلسوز ما چون گوش کرد
رحمتی در کار یاران کرده بود

گفت با بیچارگان صلحی کنیم
بخت ما بازش پشیمان کرده بود

خاطرش ناگه برنجید از عبید
بی‌گناهی کان مسلمان کرده بود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.