هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از غم و اندوه خود به دلیل دوری از یار، دیار و خانواده می‌گوید. او از درد و رنجی که تحمل می‌کند و ناامیدی از درمان سخن می‌گوید. همچنین، از این که مجبور به همنشینی با بیگانگان و نااهلان شده اظهار ناراحتی می‌کند. شاعر از روزگار بد خود شکایت دارد و آرزو می‌کند هیچ‌کس مانند او از روزگار خود محروم نباشد. در پایان، با وجود همه مصائب، به لطف و رحمت پروردگار امیدوار است.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عمیق عاطفی و فلسفی مانند غم، ناامیدی و امید به لطف الهی است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

غزل شمارهٔ ۸۱

منم اسیر و پریشان ز یار خود محروم
غریب شهر کسان و ز دیار خود محروم

به درد و رنج فرومانده و ز دوا نومید
نشسته در غم و از غمگسار خود محروم

گزیده صحبت بیگانگان و نااهلان
ز قوم و کشور و ایل و تبار خود محروم

ز روزگار مرا بهره نیست جز حرمان
مباد هیچکس از روزگار خود محروم

ز آه سینه بسوزم اگر شوم نفسی
ز سیل این مژهٔ سیل بار خود محروم

ز هر بدی که به من میرسد بتر زان نیست
که مانده‌ام ز خداوندگار خود محروم

امید هست عبید آنکه عاقبت نشوم
ز لطف و رحمت پروردگار خود محروم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.