هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساس ناامیدی و دوری از رسیدن به آرزوها و مقاصد است. شاعر از درد و رنجی می‌گوید که درمان نمی‌شود و از عشقی که به وصال نمی‌رسد. او مقایسه‌ای بین رهروانی که به کعبه می‌رسند و خودش که به خارهای مغیلان می‌رسد، انجام می‌دهد. همچنین، اشاره‌ای به عاشقان پیشین دارد که به مقصود رسیده‌اند، اما او و امثال او از رسیدن به آن‌ها عاجزند. شعر با تصاویری از ناتوانی در رسیدن به نور حقیقت و عظمت الهی پایان می‌یابد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و احساسی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۸۵

از حد گذشت درد و به درمان نمیرسیم
بر لب رسید جان و به جانان نمیرسیم

گر رهروان به کعبهٔ مقصود میرسند
ما جز به خارهای مغیلان نمیرسیم

آنانکه راه عشق سپردند پیش از این
شبگیر کرده‌اند به ایشان نمیرسیم

ایشان مقیم در حرم وصل مانده‌اند
ما سعی میکنیم و به دربان نمیرسیم

بوئی ز عود می‌شنود جان ما ولی
در کنه کار مجمره گردان نمیرسیم

چون صبح در صفا نفس صدق میزنیم
لیکن به آفتاب درخشان نمیرسیم

در مسکنت چو پیرو سلمان نمیشویم
در سلطنت به جاه سلیمان نمیرسیم

همچون عبید واله و حیران بمانده‌ایم
در سر کارخانهٔ یزدان نمیرسیم
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.