هوش مصنوعی:
این متن یک شعر ستایشآمیز و مدحی است که به تمجید از پادشاه و دولت وقت میپردازد. در آن، از عدالت، قدرت نظامی، حمایت از مردم، و برقراری امنیت و آرامش در کشور سخن گفته شده است. همچنین، به نقش پادشاه در رفاه و سعادت مردم و حمایت الهی از او اشاره شده است.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم پیچیدهی سیاسی و تاریخی است و درک کامل آن نیازمند آشنایی با ادبیات کهن فارسی و زمینههای تاریخی آن میباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات به کار رفته ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
قصیدهٔ شمارهٔ ۵ - در مدح سلطان معزالدین اویس جلایری
دولت قرین دولت صاحبقران ماست
دنیا به کام پادشه کامران ماست
سلطان اویس آنکه صفات جلال او
بیرون ز حد وهم و خیال و گمان ماست
ای آنشهی که گر تو بگوئی روا بود
کافاق زنده کردهٔ فیض بیان ماست
بنیاد عدل محکم و بازوی دین قوی
از رای روشن و خرد خردهدان ماست
ارکان ظلم و قاعدهٔ جور منهدم
از سهم تیر و خنجر گیتی ستان ماست
روی زمین که غرقهٔ طوفان فتنه بود
امروز در حمایت گرز و سنان ماست
پشت و پناه خلق جهانی به امر خلق
احسان شامل و کرم بیکران ماست
دولت ملازمیست که با ما بزرگ شد
اقبال بندهایست که از خاندان ماست
مفتاح ملک و ضامن ارزاق مرد و زن
شمشیر و تیر و خامهٔ گوهرفشان ماست
آنجا که از امور سپاهی سخن رود
نوک زبان تیغ و قلم ترجمان ماست
پیر و جوان متابع تدبیر ما شدند
تا رای پیر تابع بخت جوان ماست
خورشید پادشاه فلک شد از آنکه او
هر بامداد معتکف آستان ماست
اقبال پنج نوبت شاهی همی زند
اکنونکه هفت کشور عالم از آن ماست
از هر طرف که رایت ما جلوه میکند
تایید هم رکاب و ظفر همعنان ماست
از فرش خاک برگذری تا فراز عرش
مردافکنی که پشت نماید کمان ماست
هر آرزو که خواستهایم از خدای خویش
توفیق عهد کرده که آن در ضمان ماست
هرکس که هست در همه آفاق چون عبید
آسوده در حمایت حفظ و امان ماست
شاها زمان فتنه و آشوب و ظلم رفت
وامروز خوشترین زمانها زمان ماست
هنگام کین ز جملهٔ دشمنکشان ما
آوازهٔ بزرگی و نام و نشان ماست
ایزد دعای ما به کرم مستجاب کرد
زیرا دعای جان تو ورد زبان ماست
دنیا به کام پادشه کامران ماست
سلطان اویس آنکه صفات جلال او
بیرون ز حد وهم و خیال و گمان ماست
ای آنشهی که گر تو بگوئی روا بود
کافاق زنده کردهٔ فیض بیان ماست
بنیاد عدل محکم و بازوی دین قوی
از رای روشن و خرد خردهدان ماست
ارکان ظلم و قاعدهٔ جور منهدم
از سهم تیر و خنجر گیتی ستان ماست
روی زمین که غرقهٔ طوفان فتنه بود
امروز در حمایت گرز و سنان ماست
پشت و پناه خلق جهانی به امر خلق
احسان شامل و کرم بیکران ماست
دولت ملازمیست که با ما بزرگ شد
اقبال بندهایست که از خاندان ماست
مفتاح ملک و ضامن ارزاق مرد و زن
شمشیر و تیر و خامهٔ گوهرفشان ماست
آنجا که از امور سپاهی سخن رود
نوک زبان تیغ و قلم ترجمان ماست
پیر و جوان متابع تدبیر ما شدند
تا رای پیر تابع بخت جوان ماست
خورشید پادشاه فلک شد از آنکه او
هر بامداد معتکف آستان ماست
اقبال پنج نوبت شاهی همی زند
اکنونکه هفت کشور عالم از آن ماست
از هر طرف که رایت ما جلوه میکند
تایید هم رکاب و ظفر همعنان ماست
از فرش خاک برگذری تا فراز عرش
مردافکنی که پشت نماید کمان ماست
هر آرزو که خواستهایم از خدای خویش
توفیق عهد کرده که آن در ضمان ماست
هرکس که هست در همه آفاق چون عبید
آسوده در حمایت حفظ و امان ماست
شاها زمان فتنه و آشوب و ظلم رفت
وامروز خوشترین زمانها زمان ماست
هنگام کین ز جملهٔ دشمنکشان ما
آوازهٔ بزرگی و نام و نشان ماست
ایزد دعای ما به کرم مستجاب کرد
زیرا دعای جان تو ورد زبان ماست
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: قصیده
تعداد ابیات: ۲۰
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:قصیدهٔ شمارهٔ ۴ - در مدح شاه شیخ جمالالدین ابواسحق اینجو
گوهر بعدی:قصیدهٔ شمارهٔ ۶ - در مدح جلالالدین شاه شجاع مظفری
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.