۳۳۷ بار خوانده شده
وای بر من که روز شب شدهام
دایما همنشین و همدم قرض
مدتی گرد هرکسی گشتم
بو که آرم به دست مرهم قرض
آخرالامر هیچکس نگشاد
پای جانم ز بند محکم قرض
... ن درستی نیافتم جائی
که مرا وارهاند از غم قرض
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
دایما همنشین و همدم قرض
مدتی گرد هرکسی گشتم
بو که آرم به دست مرهم قرض
آخرالامر هیچکس نگشاد
پای جانم ز بند محکم قرض
... ن درستی نیافتم جائی
که مرا وارهاند از غم قرض
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶ - در شکایت از قرض گوید
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸ - در وصف معشوقه گوید
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.