هوش مصنوعی: متن بالا بیانگر درد و رنج عاشقی است که از بی‌قراری و ناامیدی در عشق سخن می‌گوید. شاعر با استفاده از استعاره‌هایی مانند زلف آشفت، رنجور بی‌درمان، مجنون بی‌سامان و پروانه و شمع، احساسات آشفته و سوزان عشق یکطرفه را به تصویر می‌کشد. او خطاب به معشوق می‌گوید که این عشق بی‌ثمر است و نباید به آن ادامه داد، چرا که وصال ممکن نیست و این رابطه مانند آشنایی پری با دیو یا گدایی با شهریار ناممکن است.
رده سنی: 16+ متن حاوی مضامین عاشقانه‌ای است که درک آن نیاز به بلوغ عاطفی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و مفاهیم عرفانی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

بخش ۱۱ - خطاب معشوق با قاصد

چو زلف خویشتن ناگه برآشفت
بتندید و در آن آشفتگی گفت

بدان رنجور بی درمان بگوئید
بدان مجنون بی‌سامان بگوئید

چو سودا داری ای دیوانه در سر
ز سر سودای ما بگذار و بگذر

نه کار تست این نیرنگ سازی
سر خود گیر تا سر در نبازی

کجا یابی ز وصلم روشنائی
پری با دیو کی کرد آشنائی

گدائی با شهی همدوش کی شد
گیا با سرو هم آغوش کی شد

توئی پروانه من شمع دل افروز
کجا بر شمع شد پروانه دلسوز

دلت گر ماجرای عشق ورزد
درونت گر هوای عشق ورزد
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۱۰ - پیغام رسانیدن قاصد
گوهر بعدی:بخش ۱۲ - غزل
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.