هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از احساسات عمیق خود درباره عشق، ایمان، و ناامیدی از دنیا سخن می‌گوید. او از دل‌شکستگی، تردید در ایمان، و ناامیدی از دنیای مادی می‌نالد. همچنین، به بی‌ثباتی دنیا و بی‌فایده بودن نزاع بر سر آن اشاره می‌کند و مخاطب را به تفکر درباره ارزش‌های واقعی زندگی دعوت می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عاطفی است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند تردید در ایمان و ناامیدی از دنیا ممکن است برای سنین پایین‌تر سنگین و نامناسب باشد.

غزل شمارهٔ ۲۹۰

دلم رمیده شد و غافلم من درویش
که آن شکاری سرگشته را چه آمد پیش

چو بید بر سر ایمان خویش می‌لرزم
که دل به دست کمان ابروییست کافرکیش

خیال حوصله ی بحر می‌پزد هیهات
چه‌هاست در سر این قطره ی محال اندیش

بنازم آن مژه ی شوخ عافیت کش را
که موج می‌زندش آب نوش بر سر نیش

ز آستین طبیبان هزار خون بچکد
گرم به تجربه دستی نهند بر دل ریش

به کوی میکده گریان و سرفکنده روم
چرا که شرم همی‌آیدم ز حاصل خویش

نه عمر خضر بماند نه ملک اسکندر
نزاع بر سر دنیی دون مکن درویش

بدان کمر نرسد دست هر گدا حافظ
خزانه‌ای به کف آور ز گنج قارون بیش
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۸۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۹۱
نظرها و حاشیه ها
۱۴۰۲/۱/۱۳ ۲۲:۲۸

تلمیح به داستان خضر و اسکندر و گنج قارون در این غزل زیباست و خواندن اشعار تلمیح دار لطف خاصی دارد و داستانهای به کار رفته هم برای خواننده تداعی و یادآوری می شوند