هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از غم و اندوه زمانه می‌گوید و بیان می‌کند که تنها راه فرار از این غم، نوشیدن شراب است. او از ترک خدمت پیر مغان خودداری می‌کند، زیرا مصلحت خود را در این کار نمی‌بیند. شاعر همچنین از عشق و عاشقی به عنوان نشانه‌ای از اهل خدا یاد می‌کند و افسوس می‌خورد که در میان مشایخ شهر چنین نشانه‌ای نمی‌بیند. او از حیرت و ناباوری خود در مورد زیبایی معشوق می‌گوید و از اینکه در این خمار (مستی) کسی جرعه‌ای به او نمی‌بخشد، شکایت می‌کند. در نهایت، شاعر از سفینه‌ی حافظ و توانایی‌های خود در سخن‌پردازی سخن می‌گوید.
رده سنی: 18+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به مصرف شراب و مفاهیم مرتبط با آن، این شعر را برای مخاطبان بالای 18 سال مناسب‌تر می‌کند.

غزل شمارهٔ ۳۵۸

غم زمانه که هیچش کران نمی‌بینم
دواش جز می چون ارغوان نمی‌بینم

به ترک خدمت پیر مغان نخواهم گفت
چرا که مصلحت خود در آن نمی‌بینم

ز آفتاب قدح ارتفاع عیش بگیر
چرا که طالع وقت آن چنان نمی‌بینم

نشان اهل خدا عاشقیست با خود دار
که در مشایخ شهر این نشان نمی‌بینم

بدین دو دیده ی حیران من هزار افسوس
که با دو آینه رویش عیان نمی‌بینم

قد تو تا بشد از جویبار دیده ی من
به جای سرو جز آب روان نمی‌بینم

در این خمار کسم جرعه‌ای نمی‌بخشد
ببین که اهل دلی در میان نمی‌بینم

نشان موی میانش که دل در او بستم
ز من مپرس که خود در میان نمی‌بینم

من و سفینه ی حافظ که جز در این دریا
بضاعت سخن درفشان نمی‌بینم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۵۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۵۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.