هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر خود و همراهانش را به عنوان بندگان پادشاه و در عین حال پادشاهان صبحگاه توصیف می‌کند. آنها گنج در آستین دارند اما کیسه‌شان تهی است، جام گیتی‌نما دارند اما خاک راه‌اند. شاعر از هوشیاری و غرور، توحید و گناه، بخت و آیینه‌ای که چهره‌اش را نشان می‌دهد، صحبت می‌کند. او و همراهانش نگهبانان افسر و کلاه پادشاه بیدار بخت هستند و از دشمنان و دوستان سخن می‌گویند. شاعر تأکید می‌کند که رنگ تزویر در آنها نیست و خود را شیر سرخ و افعی سیاه می‌دانند. در پایان، از وام حافظ و اعتراف به گناه سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و اخلاقی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای خوانندگان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۳۸۱

گر چه ما بندگان پادشهیم
پادشاهان ملک صبحگهیم

گنج در آستین و کیسه تهی
جام گیتی نما و خاک رهیم

هوشیار حضور و مست غرور
بحر توحید و غرقه ی گنهیم

شاهد بخت چون کرشمه کند
ماش آیینه ی رخ چو مهیم

شاه بیدار بخت را هر شب
ما نگهبان افسر و کلهیم

گو غنیمت شمار صحبت ما
که تو در خواب و ما به دیده گهیم

شاه منصور واقف است که ما
روی همت به هر کجا که نهیم

دشمنان را ز خون کفن سازیم
دوستان را قبای فتح دهیم

رنگ تزویر پیش ما نبود
شیر سرخیم و افعی سیهیم

وام حافظ بگو که بازدهند
کرده‌ای اعتراف و ما گوهیم
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۸۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۸۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.